پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
بازدید : 100
نویسنده : یوسف زاهدی

شما تلاش کرده اید، مهارت های خود را تقویت کرده اید و در نهایت یک مدیر هستید. اگرچه این خبر فوق‌العاده‌ای است، اما مهارت داشتن در شغلتان لزوماً مساوی با مدیر عالی بودن نیست. وقتی افراد را مدیریت می کنید، مسئول الهام بخشیدن، ایجاد انگیزه و تشویق آنها هستید. دیگر فقط به شما و آنچه سر میز می آورید نیست – شما باید دیگران را نیز وادار کنید تا هر چه که می توانند بر سر میز بگذارند. اساساً مدیر بودن چیزی بیش از مهارت‌های سخت است. وقتی ویژگی‌های یک مدیر خوب را در نظر می‌گیرید، متوجه می‌شوید که نمی‌توان همه آن‌ها را اثبات و اندازه‌گیری کرد. برخی از ویژگی ها شما را از یک مدیر خوب به یک رهبر عالی تبدیل می کند - این ویژگی ها به عنوان "مهارت های نرم" یا "مهارت های بین فردی" شناخته می شوند.

این مهارت ها تا حدی بسیار ارزشمند هستند، زیرا یادگیری آنها سخت تر است. آنها در طول زمان با مشاهده، تعامل و کار با هم تیمی های خود برای کمک به آنها برای بهره وری بیشتر توسعه می یابند. مهارت های نرم برای رهبری موثر و مدیریت عملکرد حیاتی هستند.

نظریات تحقیقاتی این است که از میان تمام ویژگی‌های یک مدیر خوب، مهارت‌های نرم پادشاه هستند. SHRM دریافت که کارفرمایان بیشتر به مهارت‌های نرم مانند گوش دادن فعال، ارتباط و انعطاف‌پذیری اهمیت می‌دهند تا توانایی‌های فنی.

منابع دیگر بیان می کنند که مهارت های سخت بدون مهارت های نرم بی فایده هستند. مهارت‌های نرم ما را قادر می‌سازد تا روابط برقرار کنیم، با مردم ارتباط برقرار کنیم و دیگران را به موفقیت تشویق کنیم. با توجه به گرایش مداوم به سمت مدیریت عملکرد مستمر و مکالمات منظم مربیگری، مهارت های نرم در حال تبدیل شدن به بخشی ضروری از انبار یک مدیر هستند.

در زیر، ویژگی های یک مدیر خوب را بررسی می کنیم - به طور خاص، 13 مهارت نرم که مدیران را عالی می کند.

1. شفافیت

زمانی قابل قبول بود که کارها را بر اساس نیاز به دانستن با کارمندان خود نگه دارید. دوره و زمانه عوض شده.
کارمندان از شما انتظار دارند که با آنها شفاف باشید. آنها می خواهند بدانند که در شرکتشان چه می گذرد و چگونه کار می کنند. آنها به طور منظم بازخورد مستقیم و صادقانه می خواهند، و مدیری که با افشای حقیقت یا پنهان کردن واقعیت های دشوار از آنها حمایت نمی کند.

کارمندان شما بالغ هستند. شما نیازی به محافظت از آنها ندارید آنها حقیقت را می خواهند و مدیران خوب می دانند چگونه شفاف، معتبر و مستقیم باشند. شفافیت و توانایی صداقت و باز بودن مهارت هایی است که هر مدیر و مدیر منابع انسانی برای بهبود مشارکت کارکنان به آن نیاز دارد.

2. ارتباط عالی

مدیران باید ارتباط‌دهنده‌ای عالی باشند، به این معنی که ارتباط منظمی با همه اعضای تیم خود داشته باشند، بازخوردهای مکرر ارائه دهند و برای عملکرد عالی پاداش و تقدیر کنند.
ارتباط فقط چهره به چهره اتفاق نمی افتد - از طریق ایمیل، برنامه های چت، زبان بدن و موارد دیگر اتفاق می افتد. مدیران باید با کارمندان خود به گونه ای ارتباط برقرار کنند که آنها را راحت کند. این در مورد شناخت کارکنان شما و درک آنچه آنها برای واداشتن آنها به عملکرد خوب نیاز دارند است - همه چیز در مورد برقراری ارتباط به شیوه ای و بر اساس برنامه ای مناسب شما نیست.

مدیران خوب باید به کارمندان خود بفهمانند که می توانند در مورد هر کاری که به طور منظم مربوط می شود صحبت کنند. اگر قبلاً این کار را نکرده اید، یک خط مشی درهای باز را در نظر بگیرید، همچنین ابزارها و فناوری هایی را که می توانند بازخورد بلادرنگ ارائه دهند، در نظر بگیرید. مدیران همچنین باید روشن کنند که کارمندان آنها آزادند که آزادانه و صادقانه با هم ارتباط برقرار کنند - کارمندان نباید هر زمان که می خواهند شکایتی را مطرح کنند یا درخواست کمک کنند، احساس کنند شغلشان در خطر است.

3. مهارت های گوش دادن

وقتی عبارت «ارتباط‌گر خوب» را می‌شنویم، معمولاً به جای گوش دادن به صحبت کردن یا نوشتن فکر می‌کنیم. اما هنگام بحث در مورد ویژگی های یک مدیر خوب، گوش دادن به همان اندازه مهم است. کارمندان می خواهند بدانند که نظرات و بینش های آنها شنیده می شود.
برای تمرکز بر کارمندان و آنچه می گویند وقت بگذارید. اگر به راحتی آنها را ارائه نکردند، از بینش آنها بخواهید. هنگامی که بازخورد ارزشمندی دریافت می کنید، تلاش آگاهانه ای برای انجام اقدامات بر اساس آن انجام دهید. این به کارمندان شما نشان می دهد که وقتی صحبت می کنند، می توانند در محیط کاری خود تغییر ایجاد کنند.

4. قدردانی و تشویق کار گروهی

شرکت‌هایی که کار تیمی را تشویق می‌کنند از کارایی، نتایج کار و توسعه فردی بهبود یافته لذت می‌برند. مدیران باید در هر فرصتی از همکاری حمایت کنند و رفتار سمی و رقابت ناسالم را کاهش دهند.
فرآیندهای محل کار را می توان برای تکمیل این رویکرد تنظیم کرد. به عنوان مثال، برخی از شرکت‌ها همچنان بر اساس سیستم «رتبه‌بندی انباشته» که دهه‌ها پیش توسط جنرال الکتریک رایج شده بود، کار می‌کنند. این سیستم کارمندان را رتبه‌بندی می‌کند و به کارکنانی که کمترین عملکرد را دارند، در نشان داده می‌شود. رتبه بندی کارکنان، به طور کلی، برای کارکنان بی انگیزه است. علاوه بر این، رتبه بندی کارمندان در برابر یکدیگر روابط سمی ایجاد می کند و این احتمال را کاهش می دهد که کارمندان در صورت فرصت به یکدیگر کمک کنند. شرکت هایی که این سیستم را اجرا می کنند باید حذف آن را در نظر بگیرند.

5. سازگاری و قابلیت اطمینان

کارمندان باید بدانند که رهبرشان پایدار، ایمن و قابل اعتماد است. آنها برای شفاف سازی در مورد اهداف سازمانی، دیدگاه ها در مورد کار خود و مشاوره به شما مراجعه خواهند کرد. و مهمتر از آن، کارمندان باید احساس راحتی داشته باشند که در مواقع مشکل و نیاز به کمک به شما نزدیک شوند. کارمندان باید بدانند که مدیر آنها فردی سطح بالاست که در یک لحظه از روی دسته پرواز نمی کند. در غیر این صورت، آنها احساس نمی کنند که نمی توانند به روی شما باز شوند و اعتماد آنها به مدیریت ضعیف می شود. این ما را به نکته بعدی می رساند:

6. امانتداری

مدیران خوب قابل اعتماد هستند و به رازداری احترام می گذارند. کارمندان باید به رهبران خود ایمان داشته باشند و بدانند که مدیران آنها بهترین منافع کارمندان خود را در دل دارند. اگر کارمندان شما احساس کنند که از آنها حمایت نمی کنید، منجر به ایجاد یک محیط کاری مسموم، کاهش همکاری و رقابت ناسالم در محل کار شما می شود. کارکنان همچنین باید مطمئن باشند که مدیریت به آنها حقیقت را می گوید. اعتماد شما بر اساس احترام به حریم خصوصی کارمندان و ارائه توصیه های صادقانه بر اساس آنچه که با اهداف شرکت شما مطابقت دارد، بنا شده است.

7. حرکت برای تعیین اهداف

روند جدید در تعیین هدف، توانمندسازی کارکنان برای تعیین اهداف خود است. انجام این کار به کارمندان مالکیت بیشتری بر اهدافشان می‌دهد، که منجر به انجام کارهای بیشتر (و با استاندارد بهتر) می‌شود.
در حالی که کارکنان باید روی صندلی راننده قرار گیرند، مدیران هنوز نقش مهمی در تعیین هدف دارند. مدیران خوب باید بتوانند درک کنند که چگونه اهداف انگیزشی و واقع بینانه شکل دهند، سپس فرآیند را برای همسویی با اهداف سازمانی هدایت کنند. این اهداف همچنین باید چالش برانگیز باشند، بنابراین استفاده از این مهارت نرم تعادل ظریفی است که مدیران باید حفظ کنند تا کارکنان را درگیر و با انگیزه نگه دارند.

8. تصمیم گیری (و پذیرش مسئولیت)

مدیران جدید گاهی اوقات برای تصمیم گیری - به ویژه تصمیمات مهم - دچار مشکل می شوند. برخی از مفهومی به نام «فلج تحلیلی» (تفکر بیش از حد در مورد تصمیم) یا «سوار کردن دوچرخه» (تمرکز بر جزئیات بی اهمیت) رنج می برند. مدیران دیگر بر نتایج منفی احتمالی، مهم نیست که چقدر بعید باشد، وسواس دارند، و برخی ممکن است علیرغم نداشتن اطلاعات صحیح، در تصمیم گیری عجله کنند.
مدیران باید با اتخاذ رویکردی ساختاریافته و منطقی در تصمیم گیری و در عین حال خونسردی، به نفع تیم و شرکت خود تصمیم بگیرند.

مدیران همچنین باید بتوانند تصمیمات دشواری را در رابطه با مسائل عملکردی اتخاذ کنند. کارمندان باید باور داشته باشند که شما در کنار آنها هستید، اما به عنوان یک مدیر، شما همچنین باید پای خود را زمین بگذارید. اگر کارمندی مشکلات رفتاری یا عملکردی از خود نشان می‌دهد، مدیران باید اعتماد به نفس لازم را داشته باشند تا وارد عمل شوند و به‌عنوان «آدم بد» دیده شوند.

اگر مشکلی وجود دارد باید رسیدگی شود. حل مسائل به صورت دوستانه و سازنده کاملاً امکان پذیر است، اما مدیران نباید از رویارویی در مواقع ضروری اجتناب کنند.

9. همدلی و حساسیت

هوش هیجانی که شامل حساسیت و همدلی است، مهارت نرمی است که همه مدیران مدرن باید داشته باشند.
هوش عاطفی می تواند بین یک کارمند متعهد و کارمندی که فرسوده، ناامید و بی انگیزه است تفاوت ایجاد کند. مدیران باید علائمی را که نشان می‌دهد کارمند بیش از حد خود را تحت فشار قرار می‌دهد، تشخیص دهند که می‌تواند باعث فرسودگی شغلی، اضطراب، افسردگی و عدم تعهد شود. اغلب اوقات، مدیران خوب علائم این شرایط را از قبل تشخیص می دهند، قبل از اینکه کارمند برای بحث در مورد وضعیت به آنها نزدیک شود.

در مورد مسائلی مانند اضطراب مطمئناً به حساسیت نیاز است. مدیران باید بتوانند تمهیدات مناسب را در محل قرار دهند. این می‌تواند شامل اعمال تدابیر انعطاف‌پذیر کاری، درک در مورد وقفه‌های سلامت روان، و توجه به اضطراب در طول فرآیند تعیین هدف باشد. انجام چنین اقداماتی به کارکنان نشان می دهد که آنها تنها نیستند - و شرکت قادر و مایل است به آنها کمک کند.

10. پاداش و به رسمیت شناختن کارکنان

شناخت کارکنان فقط از نظر روحیه کارکنان ایده خوبی نیست. همچنین یک محرک مهم برای مشارکت کارکنان است. یک مدیر خوب ارزش پاداش دادن و به رسمیت شناختن کارکنان را درک می کند.
کارمندان فقط برای دریافت حقوق کار نمی کنند. برای همسو نگه داشتن کارمندان با اهداف شرکت شما و طی کردن آن مایل بیشتر، بسیار بیشتر از این نیاز است. کارمندان باید بدانند که کارشان - و مهمتر از آن، تلاش هایشان - مورد تایید و قدردانی قرار می گیرد. رهبران باید در این زمینه ادراکی داشته باشند و زمانی را برای پاداش دادن و شناسایی کارکنان در صورت لزوم اختصاص دهند.

11. تمایل به تغییر

دنیای کار مدام در حال تغییر است. روش‌هایی که ما از نظر فناوری، ایجاد انگیزه در کارکنان و بررسی عملکرد، فرآیندهایی هستند که دائماً در معرض تغییر هستند. سال به سال، کسب و کار شما متفاوت به نظر می رسد - و این چیز خوبی است. این بدان معناست که شما مرتبط و رقابتی باقی می‌مانید، به این معنی که سال‌های آینده در اطراف خواهید بود.

مدیرانی که در مسیر خود گیر کرده اند دچار رکود می شوند، در حالی که مدیران خوب سازگار و انعطاف پذیر هستند. آنها آماده تغییر هستند و برای آن برنامه ریزی می کنند و اختلال را به عنوان یک چالش هیجان انگیز می بینند تا یک بار.

12. حل تعارض (به جای اجتناب از تعارض)

تعارض در محل کار موضوعی است که در بیشتر سازمان ها ادامه دارد. این می تواند به دلایل مختلفی رخ دهد که درگیری های شخصیتی علت اصلی آن است. مدیران خوب نه تنها باید از تعارض آگاه باشند و بتوانند نشانه های بی ادبی و قلدری را تشخیص دهند، بلکه باید آن را نیز برطرف کنند. رها کردن چنین مسائلی برای روحیه و عملکرد کارکنان وحشتناک است. مواجهه رودررو با این موقعیت ها به مدیران این امکان را می دهد که قبل از تشدید و غیرقابل تحمل شدن راه حل به آن برسند.

13. توانمندسازی و ایجاد انگیزه در تیم خود

انگیزه هر نسل و فردی چیزهای مختلفی است. مدیران خوب می توانند با هر یک از اعضای تیم خود ارتباط برقرار کنند، که به آنها کمک می کند تا بفهمند چگونه کارکنان را توانمند کرده و انگیزه دهند تا بهترین نتیجه را از آنها بگیرند و به آنها کمک کند تا به بهترین شکل ممکن تبدیل شوند. این می تواند به شکل SPIFF های فروش، مسابقات، یا به سادگی شناسایی کارمندان برای کار سختشان باشد. مهم نیست که از چه تکنیک انگیزشی استفاده می کنید، مطمئن شوید که انگیزه تیم شما را درک می کنید و به آنها انگیزه می دهید تا روی آن کار کنند.

ویژگی های یک مدیر خوب: نگاه به آینده

اکنون که درک بهتری از مهارت‌های نرمی دارید که باید در نقش مدیریتی خود تسلط داشته باشید، وقت آن است که اقدام کنید. این 13 نکته را در نظر بگیرید و آنها را در روز کاری خود ادغام کنید. در مورد تأثیرگذاری اجرای این مهارت‌ها یادداشت‌برداری کنید، حتماً تنظیمات لازم را انجام دهید و اغلب با اعضای تیم خود تماس بگیرید. ممکن است تعجب کنید که تیم شما چقدر سریع به سمت بهتر شدن تغییر می کند.

اطلاعات بیشتر


:: برچسب‌ها: مدیر , بیزینس , مربیگری , شغل ,



مدیر خوب چه وظایفی دارد؟
نوشته شده در یک شنبه 23 آبان 1400
بازدید : 110
نویسنده : یوسف زاهدی

هر سازمانی بدون استثنا به مدیریت نیاز دارد. مدیریت از ابتدای تاریخ، احتمالا از زمان سومری‌ها تا امروز همیشه همراه بشر بوده است. به همین دلیل توضیحات و تعریف‌های بسیاری از مدیریت و وظایف مدیر در سازمان‌‌ها ارائه شده است. اما واقعا یک مدیر چه وظایفی دارد؟ و وظایف اصلی مدیریت کدام است؟

چالش اصلی که سازمان ها و مدیران امروز با آن مواجه هستند، خلاقیت و حل مشکلات کسب و کار است. اصول مدیریت، دستورالعمل هایی است که مدیران می توانند با چالش های کسب و کار مواجه شوند.
اصول مدیریت به چهار وظیفه عمده، برنامه ریزی (planning)، سازماندهی (organizing)، رهبری (leading) و کنترل (controlling) شناخته شده و به عنوان چارچوب P-O-L-C شناخته شده اند.

تعریف مدیریت از نگاه مینتزبرگ

مینتزبرگ مدیریت را با مسئولیت یک مجموعه هم‌ارز می‌داند و می‌گوید: «مدیر به تعریف من، کسی است که مسئولیت کل یک سازمان یا بخش‌ِ تفکیک‌شده و قابل‌تشخیصی از سازمان بر عهده‌ی اوست.»

مدیران تازه‌کار

به نظر می‌رسد در نهایت به اولین پست مدیریت خود رسیدید، تبریک می‌گوییم! ممکن است شما در همان سازمان خودتان ارتقا پیدا کرده باشید یا نه، اصلا کار با یک شرکت جدید را پذیرفته‌اید. در هر صورت شما نیاز به آموختن و توسعه‌ی مهارت‌های جدید دارید تا بتوانید در جایگاه جدید خود نقش مؤثری ایفا کنید. در هر حال قدرت رهبری یک تیم نیاز به تلاش و عملکرد مناسب دارد، توسعه دادن برخی مهارت‌های کلیدی به شما در بهترین بودن کمک می‌کند.

اصول مدیریت

برنامه ریزی تنها وظیفه مدیر است که تمامی صاحبنظران علم مدیریت بر آن اتفاق نظر دارند. برنامه ریزی اصل اول از اصول مدیریت و وظایف مدیریت است که فقدان آن آسیب هایی جدی به پیکره ی سازمان ها وارد می‌سازد. برنامه ریزی شامل پیش بینی عملیات های سازمان، تعیین روشها و مسیرهای دستیابی و اجرای آنها به منظور دستیابی به اهداف اصلی سازمان است.

اصول سازماندهی در مدیریت و مراحل اصلی آن

  • طراحی و تعیین فعالیت ها
  • دسته بندی فعالیت ها و تعریف واحدهای اصلی سازمان
  • تعریف پست های سازمانی بر مبنای فعالیت ها و واحدهای تعریف شده
  • تعریف ارتباطات این واحدها و پست های سازمانی
  • تعریف وظایف و شرح شغل هر کدام از این پست های سازمانی بر مبنای فعالیت ها ی دسته بندی شده

وظایف یک مدیر متمایز و موفق

دنیا و آدم‌هایش تغییر کرده‌اند و شیوه مدیریت‌کردن در آن هم عوض شده است. مدیران به مفاهیم و راه‌های جدیدی احتیاج دارند که آنها را از بقیه متمایز کند. در این شرایط باید از دسته‌ای از وظایف مدیریت نام برد که برای دنیایی هستند که ساختارهای سلسه‌مراتبی را دوست ندارد و به‌دنبال شکل‌های دموکراتیک‌ فعالیت در محیط کار است:

    ارتباطات: برای مدیریت لازم نیست، در اتاقتان را ببندید و از بالا نظاره‌گر کار بقیه باشید و دستور بدهید. نه! آنچه که مدیریت لازم دارد، ایجاد یک شبکه از ارتباطات است. ارتباط با آدم‌ها یک سرمایه اجتماعی است که خیلی پایدارتر، موثرتر و انسان‌مدارتر از هر سرمایه مالی است.
    نگرش تیمی: ثبت تمام موفقیت‌ها به نام خود به‌عنوان یک مدیر همانا و نابودی روحیه جمعی و انگیزه در کارکنان همانا! ضرب‌المثلی هست که می‌گوید رهبران آخر غذا می‌خورند. سهیم‌کردن همه کارکان در نتایج خوب کار و شریک‌شدن در مسئولیت‌های یک نتیجه ناموفق، همدلی ایجاد می‌کند. با این همدلی، هر فرد موفقیتش را در گرو موفقیت همکارش و مجموعه می‌بیند.


مقالات بیشتر:

naserhaghighi.com


:: برچسب‌ها: وظایف مدیران , کوچینگ , بیزینس , مربی ,



صفحه قبل 1 صفحه بعد