پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
بازدید : 83
نویسنده : یوسف زاهدی

مادربرد کامپیوتر تمام اجزای کامپیوتر را به یکدیگر متصل می‌کند. سی‌پی‌یو، کارت حافظه، هارد و تمام پورت‌ها و اسلات‌های توسعه به صورت مستقیم و یا با استفاده از کابل به مادربرد متصل می‌شوند. مادربرد به عنوان ستون فقرات کامپیوتر شناخته می‌شود که تمام قطعات کامپیوتر را نگه می‌دارد.

تلفن‌های همراه و تبلت‌ها هم مادربرد دارند ولی اغلب از آن‌ها با عنوان مدار منطقی یاد می‌شود. در تلفن‌های همراه معمولا به دلیل حفظ فضای بیشتر قطعات مختلف روی برد لحیم می‌شوند و برخلاف کامپیوترهای دسکتاپ شما چیزی به نام اسلات توسعه نخواهید داشت.

کامپیوتر شخصی IBM که در سال 1981 عرضه شد اولین کامپیوتری بود که از مادربرد استفاده می‌کرد. البته در آن زمان از اسم Planar برای اشاره به این مادربرد استفاده می‌شد.

تاریخچه مادربرد

برد اصلی (MotherBoard) یکی از اجزای اساسی و مهم کامپیوترهای شخصی محسوب می گردد. در سال ۱۹۸۲همزمان با ارائه اولین کامپیوترهای شخصی از برد اصلی استفاده گردید. اولین برد اصلی از لحاظ اندازه نسبتا” بزرگ و بر روی آن ریزپردازنده ۸۰۸۰ نصب گردید. این برد شامل BIOS ، سوکت هائی برای حافظه مربوط به CPU و مجموعه ای از اسلات ها بود که کارت هائی از طریق آنها به برد اصلی متصل می گردیدند.

در صورتیکه قصد استفاده از فلاپی درایو و یا یک پورت موازی و … وجود داشت، می بایست یک برد جداگانه تهیه و آن را از طریق یکی از اسلات های موجود، به برد اصلی متصل کرد. وضعیت فوق سرگذشت اولین بردهای اصلی استفاده شده در کامپیوترهای شخصی بود.

شرکت های آی . بی .ام و اپل با ایجاد تغییرات اساسی، بردهائی را طراحی نمودند که امکان اضافه کرد پتانسیل های دلخواه و جدید در هر زمان میسر بوده و تولید کنندگان متعدد بتوانند محصولات خود را بر اساس استانداردهای فوق طراحی و به بازار عرضه نمایند. برد اصلی یک مدار چاپی چند لایه است.

اجزای مادربرد کامپیوتر

  1. بایوس و CMOS
  2. پورت‌های ورودی/خروجی
  3. کانکتورهای IDE و SATA
  4. کانکتورهای برق
  5. پنل جلوی کیس
  6. سوکت CPU
  7. اسلات‌های توسعه
  8. اسلات‌های رم

بایوس و CMOS

BIOS نرم افزاری است که در سخت افزار یکپارچه شده و بر روی یک تراشه کوچک در کامپیوتر ذخیره می شود. بایوس رابط بین سیستم عامل و اجزای سخت افزاری کامپیوتر نظیر هارد، صفحه کلید، ماوس است که همیشه از قبل نصب شده و همزمان با روشن شدن سیستم شروع به کار می کند. سیستم عامل بایوس همیشه از قبل بر روی تراشه نصب می شود و اولین نرم افزاری است که هنگام روشن شدن کامپیوتر اجرا می شود.

پورت‌های ورودی/خروجی

پورت I/O سوکتی است که با استفاده از یک رابط سخت افزاری CPU را به دستگاه های جانبی متصل می کند و برای انتقال داده بین آنها استفاده می شود. این سوکت که کابل به آن وصل می شود دارای کانکتورهای مختلفی است که دستگاه های جانبی را می توانید با استفاده از درگاه مخصوص خود به آن وصل کنید.

کانکتورهای IDE و SATA

IDE مخفف Electronics Drive Electronic است. همچنین به عنوان ATA موازی شناخته می‌شود. این یک رابط بین یک باس کامپیوتر و درایوهای ذخیره سازی دیسک است. این رابط براساس استاندارد باس 16 بیتی IBM PC Industry Architecture Standard (ISA) ساخته شده است. همچنین در رایانه‌هایی با سایر استانداردهای گذرگاه استفاده می‌شود. IDE یک اتصال موازی است. علاوه بر این ، لازم است همه سیگنال‌های موازی به یک باره برسند. بنابراین ، IDE سرعت بالایی در انتقال اطلاعات فراهم نمی‌کند.

SATA مخفف Serial Advanced Technology Attachment است. همچنین از آن به عنوان Serial ATA یاد می‌شود. این یک رابط است که به انتقال داده‌ها بین گذرگاه رایانه و دستگاه‌های ذخیره سازی کمک می‌کند و برای غلبه بر محدودیت‌های IDE طراحی شده است. SATA یک رابط سریال است. انتقال سریع‌تر داده‌ها از طریق نرخ سیگنالینگ بالاتر را فراهم می‌کند. همچنین باعث کاهش اندازه و هزینه کابل می‌شود. بیشتر IDE‌ها اکنون در میز کار و لپ تاپ با SATA جایگزین می‌شوند.

کانکتورهای برق

پاور کامپیوتر در توان های مختلف تولید می شوند که هر کدام از آنها دارای تعداد ریل خروجی، تعداد کانکتور و شدت جریان خروجی متفاوتی هستند. در برخی از آنها نیز قادر هستید تا تنها در مواقع لزوم، کانکتور مورد نیاز را به پاور متصل کنید که به این پاورها، Modular گفته می شود. البته این پاورها به دو دسته تقسیم می شوند که در دسته اول، کانکتورهای ضروری به پاور متصل هستند و تنها می توانید کانکتورهای مخصوص SATA، Molex و کارت گرافیک را در مواقع لزوم نصب کنید. در دسته دوم تمامی کانکتورها به اختیار کاربر به پاور متصل می شود و حتی کانکتورهای ضروری نیز به میل کاربر به منبع تغذیه متصل می شود.

پنل جلوی کیس

این بخش برای اتصال سیم های بدنه کیس (مانند چراغ‌های جلوی پنل و کلید پاور و ریست) به مادربرد تعبیه شده، بسته به نوع برد و کیس، ظاهر و تعداد متفاوتی خواهد داشت.

سوکت CPU

مهمترین بخش را می‌توان سوکت CPU نامید این قسمت بسیار حساس است و نباید هیچگونه فشاری به آن وارد شود، این سوکت دارای چند گیره است که با استفاده از آن‌ها باید CPU را در جای خود ثابت کرد و سپس فن را روی آن قرار داد، معمولا در مادربرد کامپوترهای خانگی تنها یک اسلات برای اتصال سی‌پی‌یو قرار دارد ولی در رایانه‌ها قدرتمند‌تر مانند سرورها چند سوکت تعبیه شده است.

اسلات‌های توسعه

کارت توسعه مستقیماً به اسلات توسعه متصل می‌شود تا مادربرد بتواند به سخت افزار دسترسی مستقیم داشته باشد. با این حال، از آنجا که همه سیستم‌ها دارای تعداد محدودی اسلات توسعه هستند، مهم است که قبل از خرید تعداد شیارهای توسعه را بررسی کنید.

برخی از سیستم‌های قدیمی برای استفاده از کارت‌های اضافی نیاز به استفاده از برد رایزر دارند. با این حال، کامپیوترهای مدرن نه تنها معمولاً دارای گزینه‌های اسلات توسعه کافی هستند بلکه دارای ویژگی‌هایی هستند که مستقیماً در مادربرد ادغام شده‌اند و نیازی به تعداد زیادی کارت توسعه ندارند.

اسلات‌های رم

یکی از سخت افزارهایی که وظیفه ذخیره اطلاعات را دارد، RAM کامپیوتر است. حافظه رم در واقع قطعه ذخیره اطلاعات روی مادربرد است. اطلاعات موجود در این حافظه بعد از خاموش شدن دستگاه از بین می‌رود. در نتیجه برای نگهداری دیتاها باید از هارد درایو‌ها یا حافظه‌های جانبی استفاده کنید.

جالب است بدانید روی مین برد همه کامپیوترها وجود حداقل یک RAM ضروری است. زیرا کامپیوترها بدون رم نمی‌توانند کار کنند. هر چقدر رم سیستم ارتقا پیدا کند سیستم عملکرد بهتری را از خود نشان می‌دهد.

منبع:

آریا تکنولوژی

توسینسو




بازدید : 98
نویسنده : یوسف زاهدی

یادگیری سرمایه گذاری روی خود ممکن است سودآورترین سرمایه گذاری باشد که تا به حال انجام داده اید. این نه تنها بازدهی آتی را به همراه دارد، بلکه اغلب یک بازده فعلی نیز دارد.

مطمئن ترین راه برای دستیابی به زندگی با کیفیت بهتر و موفقیت، بهره وری و رضایت، اولویت دادن به سرمایه گذاری در رشد شخصی و حرفه ای است. تلاشی که برای سرمایه گذاری مداوم روی خودتان انجام می دهید نقش مهمی در تعیین کیفیت زندگی شما در حال حاضر و آینده دارد.

1. مهارت های خود را توسعه دهید

بهبود مهارت‌های شما همیشه به معنای سرمایه‌گذاری در آموزش عالی نیست، اگرچه این مطمئناً یک گزینه و شاید بسته به رشته شغلی شما ضروری است. سرمایه گذاری روی دانش و مهارت های شما می تواند اشکال مختلفی داشته باشد.

علاوه بر این، گسترش سطح دانش و مهارت شما به عرصه کسب و کار محدود نمی شود و لزوماً نیازی به رسمی نیست. راه های "سرمایه گذاری مهارت" زیادی وجود دارد.

تحصیلات خود را پیش ببرید

کلاس های اضافی، مدارک پیشرفته و گواهی های مربوطه، همه سرمایه گذاری های ارزشمندی هستند. در کلاس ها حضوری یا آنلاین شرکت کنید. (Lifehack همچنین دوره های آنلاین مختلفی را ارائه می دهد که به شما کمک می کند تا از محدودیت های خود رها شوید.)

حتما مقاله 7 راه برای تبدیل شدن به کوچ زندگی را مطالعه کنید

اگر علاقه مند به پیشرفت در حرفه خود هستید، ممکن است این مکان عالی برای شروع سرمایه گذاری روی خودتان باشد زیرا مهارت های اضافی درهای بیشتری را باز می کند. اهداف تحصیلی خود را تعیین کنید و شروع به سرمایه گذاری در تحقیق کنید.

از آموزش های موجود استفاده کنید

در کارگاه ها ثبت نام کنید، در کنفرانس ها شرکت کنید یا در وبینارها شرکت کنید. بسیاری از این ها برای شرکت کنندگان رایگان است، بنابراین تا حد امکان از آنها استفاده کنید.

دانش خود را گسترش دهید

تقریباً در مورد هر موضوعی که قابل تصور باشد اطلاعات زیادی در دسترس است. برای سرمایه‌گذاری روی خود، کتاب بخوانید، مقالات را مطالعه کنید، سخنرانی‌های TED یا ویدیوهای YouTube را تماشا کنید... هر چیزی که مربوط به استعداد یا مهارتی است که می‌خواهید روی آن کار کنید.

روند فعلی را حفظ کنید

از آخرین روندها یا پیشرفت ها به روز باشید. در نشریات مشترک شوید، وبلاگ های کارشناسان را بخوانید و آخرین اخبار را دنبال کنید.

2. جنبه خلاقانه خود را کاوش کنید

در بسیاری از ما چشمه‌ای از خلاقیت وجود دارد که هرگز از آن استفاده نکرده‌ایم یا مطمئناً از بالاترین پتانسیل خود استفاده نکرده‌ایم. ممکن است لازم باشد خلاقیت فردی خود را با یادگیری یک مهارت جدید یا صرف زمان برای چیزی که ما را خوشحال می کند، کشف و تقویت کنیم.

خلاقیت به هر شکلی به ما کمک می‌کند تا از نظر شخصی و حرفه‌ای رشد کنیم، مشکلات و راه‌حل‌ها را به روش‌های مختلف ببینیم و از سایر بخش‌های ذهنمان که ممکن است قبلاً استفاده نشده‌اند، استفاده کنیم[1]. مهم است که به خاطر داشته باشید که خلاقیت چهره های زیادی دارد. این بسیار گسترده تر از یک نقاش یا مجسمه ساز است. همچنین در مورد آزمایش چیزهای جدید است.

  • یک زبان جدید یاد بگیرید: در کلاس شرکت کنید یا از نرم افزار آموزش زبان استفاده کنید.
  • آشپزی لذیذ را امتحان کنید: با یک کتاب آشپزی جدید در یک کلاس رسمی ثبت نام کنید یا از کسی که می‌شناسید بپرسید که به روش دیگری از آشپزی لذت می‌برد.
  • چیزی بنویس: کتاب، داستان کوتاه، شعر، هر چیزی.
  • دنیای بیرون را کاوش کنید: باغبانی، تماشای پرندگان یا عکاسی از منظره را امتحان کنید.
  • از موسیقی لذت ببرید: یک ساز بنوازید، ساز جدیدی یاد بگیرید یا به یک گروه موسیقی بپیوندید.
  • چیزی ملموس خلق کنید: نقاشی کنید، مجسمه سازی کنید، سفال بسازید، جواهرات بسازید، یا لباس های خود را طراحی کنید.

شکلی از فعالیت را انتخاب کنید که هرگز امتحان نکرده اید، سال ها است تمرین نکرده اید یا هرگز به طور کامل آن را کشف نکرده اید.

3. ذهن و بدن خود را پرورش دهید

پرورش ذهن و بدن به شما این امکان را می دهد که در حال حاضر و در آینده چیزهای بیشتری برای دادن داشته باشید - انرژی، دانش، شفقت، ایده ها، قدرت، و استقامت فیزیکی و ذهنی بیشتر.

  • ذهن خود را با یادگیری چیزهای جدید و فعال نگه داشتن ذهن خود گسترش دهید، زیرا این به رشد و حفظ توانایی ذهنی شما در زمانی که روی خود سرمایه گذاری می کنید کمک می کند.
  • بخوانید: برای شروع کتاب، روزنامه یا مجله بردارید.
  • فرهنگ را کاوش کنید: در اجراها شرکت کنید، به سبک های مختلف موسیقی گوش دهید، سفر کنید یا به یک سازمان یا گروه متشکل از افراد با پیشینه های مختلف بپیوندید.
  • ذهن خود را باز کنید: با کسانی که با شما مخالف هستند وارد گفتگو شوید. به یک بحث نگاه کنید و سعی کنید دیدگاه مخالف را اثبات کنید.
  • ذهن خود را فعال نگه دارید: بازی های کلمه ای، بازی های رومیزی که شامل استراتژی هستند انجام دهید یا سعی کنید از مغز خود برای انجام محاسبات ساده به جای تکیه بر ماشین حساب استفاده کنید.

وقتی تصمیم گرفتید روی خودتان سرمایه گذاری کنید، همچنین تصمیم بگیرید که از بدن خود مراقبت کنید. اگر از بدن خود به گونه ای مراقبت کنید که ممکن است از یک ماشین گران قیمت نگهداری کنید، عملکرد شگفت انگیزی خواهد داشت و برای مدت بسیار طولانی دوام می آورد. اصول اولیه را به خاطر بسپارید:

به آن سوخت با کیفیت بالا بدهید

تا جایی که ممکن است غذاهای سالم را انتخاب کنید. آنچه می خورید نقش زیادی در انرژی و توانایی شما برای انجام کار ایفا می کند. معاشرت سوخت خوبی برای مغز شماست، بنابراین تا جایی که امکان دارد با دوستان خوب دور هم جمع شوید.

آن را خیلی سخت فشار ندهید

اغلب استراحت و استراحت کنید، سرعت خود را کم کنید و سیستم خود را بیش از حد بارگذاری نکنید. همچنین، دنده ها را خیلی سریع تعویض نکنید. باعث استرس و آسیب به بدن شما می شود.

تعمیر و نگهداری منظم را دریافت کنید

وقتی مریض هستید به دکتر بروید؛ آن را تا زمانی که کاملاً از بین نرفتید به تعویق نیندازید. بهتر است از نگهداری پیشگیرانه استفاده کنید. معاینه شوید، ویتامین های مناسب مصرف کنید و به رفتارهای نامنظم یا نامنظم توجه کنید.

نمای بیرونی را جلا دهید

بسیاری از مردم ظاهر خود را بیهوده و خودپسندانه تلقی می کنند، اما این تا زمانی نیست که زیاده روی نکنید. ما در مورد لیفت صورت و بوتاکس صحبت نمی کنیم. ما در مورد کوتاه کردن موی فوق العاده و پوشیدن لباس هایی صحبت می کنیم که به شما احساس اعتماد به نفس و جذابیت می دهد.

کارهای بیشتری می توانید برای مراقبت از بدن و ذهن خود انجام دهید: 30 عادت مراقبت از خود برای ذهن، بدن و روح قوی و سالم

نتیجه گیری

سرمایه گذاری روی خودتان واقعاً در زندگی، رفاه و توانایی شما برای پیشرفت و عملکرد به بهترین شکل ممکن تفاوت ایجاد می کند. میزان سرمایه گذاری شما بر روی خود، ذهن و بدن، نه تنها نحوه تعامل شما با دنیای بیرون را شکل می دهد، بلکه اغلب منعکس کننده نظری است که شما نسبت به خود دارید.

آینده شما تا حد زیادی توسط تمایل و توانایی شما برای سرمایه گذاری روی خودتان در حال حاضر تعیین می شود.

منبع


:: برچسب‌ها: کوچ , زندگی , موفقیت ,



بازدید : 89
نویسنده : یوسف زاهدی

در یکی از اولین کارهایم بعد از فارغ التحصیلی از دانشگاه، برای آقایی به نام دیوید کار کردم. بیشتر روزها در هنگام ناهار، دیوید به استادیوم فوتبال نزدیک دفتر ما می رفت و چندین بار از پله های استادیوم بالا و پایین می رفت.

اکنون، ممکن است این ایده شما از یک تمرین سرگرم کننده نباشد، اما این نکته ای نیست که من می خواهم بدانم. با اشتیاق برای یادگیری و ملاقات با رئیسم، دو تا سه بار در هفته در طول تمرینات ناهار دیوید در استادیوم فوتبال به او ملحق شدم.

نمی دانم چقدر دویدیم یا چند پله بالا رفتیم. اما چیزی که می دانم این است که بهره وری من در اداره همیشه در آن بعدازظهرهایی که اوایل آن روز در جنون ورزشگاه-گام شرکت کرده بودم، افزایش می یافت. سال‌ها بعد، از دیوید پرسیدم که چرا فکر می‌کند دویدن در ورزشگاه باعث می‌شود تا در کار ما اینقدر سازنده باشیم. او پاسخ داد: «بالا و پایین رفتن از پله ها مشکلات من را کوچکتر می کند.»

چگونه ورزش بر تعادل کار و زندگی تأثیر می گذارد

پس دقیقاً منظور رئیس من، دیوید، چه بود که گفت ورزش به کوچکتر شدن مشکلاتش کمک می کند؟ آیا کاهش استرس ناشی از ورزش کلید اصلی بود؟ یا اینکه بعد از ورزش در برخورد با چیزی که مشکل بزرگی به نظر می رسید، اعتماد به نفس بیشتری داشت؟

من معتقدم یک مطالعه تحقیقاتی که من هدایت کردم به پاسخ به این موضوع کمک می کند. یکی از یافته های پژوهشی این مطالعه، اگرچه مهم است، اما لزوماً اطلاعات جدیدی نیست: ورزش سطح استرس ما را کاهش می دهد. دانستن این موضوع مطمئناً خوب است، زیرا استرس اغلب منجر به عدم تعادل بین کار و زندگی می شود. عوامل استرس زا از محل کار و خانه ما اغلب مقصر عدم تعادل کار و زندگی ما هستند.

با این حال، یافته‌های تحقیقاتی دیگر از مطالعه ما دلیل عمده‌ای برای اینکه ورزش در کمک به ما در دستیابی به تعادل بین کار و زندگی بسیار مؤثر است، ارائه می‌کند: افرادی که به طور منظم ورزش می‌کنند، احساس خودکارآمدی بیشتری دارند. همانطور که در هاروارد بیزینس ریویو اشاره کردم، خودکارآمدی «به این احساس اشاره دارد که فرد می‌تواند کارها را به عهده بگیرد و آنها را انجام دهد - و اگرچه خودکارآمدی یک موضوع درک خود است، اما تأثیر واقعی بر واقعیت دارد. ”

به عبارت ساده، خودکارآمدی این باور است که شما می توانید از روز کاری خود عبور کنید، یا اینکه می توانید تا زمانی که همسرتان دور است از فرزندان خود مراقبت کنید. بسیاری از مشکلاتی که دیوید در محل کار با آن مواجه بود، که تعدادی از آنها نسبتاً بزرگ به نظر می رسیدند، زمانی که حس اعتماد به نفس او پس از یک جلسه تمرین تقویت شد، بسیار کوچکتر به نظر می رسید.

ورزش این حس خودکارآمدی یا اعتماد به نفس را ایجاد می کند زیرا ما هر بار که شروع به ورزش می کنیم کاری را انجام می دهیم. زندگی شلوغ است. برای بسیاری از ما، عمل ساده بستن بند کفش و بیرون آمدن از درب برای ورزش کردن می تواند سطحی از توانمندی ایجاد کند. سپس وقتی واقعاً آن کلاس زومبا را به پایان می‌رسانیم، آن دو مایل را دویدن می‌کنیم یا آن جلسه وزنه‌برداری را کامل می‌کنیم، احساس می‌کنیم که واقعاً کاری را انجام داده‌ایم.

و خبر خوب این است که احساس خودکارآمدی تمایل دارد به سایر بخش‌های زندگی ما خارج از جلسه تمرینی خاصی که به تازگی تکمیل کرده‌ایم نیز منتقل شود. همانطور که دیوید نقل می کند، "یک ساعت ورزش احساسی را ایجاد می کند که بسیار بیشتر از ساعتی که صرف ورزش کرده اید، طول می کشد." هنگامی که با یک مانع سخت در محل کار یا خانه روبرو می شوید، این حس موفقیت ممکن است به شما کمی حس مضاعف بدهد که به شما در غلبه بر چالش کمک می کند.

مثالی در اینجا آمده است: فرض کنید فردا در محل کارتان فهرستی دارید که 10 مورد در آن وجود دارد. قبل از رفتن به رختخواب امشب، به روز آینده خود فکر می کنید و تصمیم می گیرید که ورزش را به برنامه صبحگاهی خود اضافه کنید. شما قصد دارید فردا صبح قبل از رفتن به دفتر به مدت 20 دقیقه در سراسر محله خود دوید. بعد از دویدن صبح روز بعد، احساس موفقیت به دست می آورید. نه تنها یک یا دو مایل آهسته دویدید، بلکه به یاد دارید که می توانستید به جای دویدن برای آن دویدن، چند دقیقه بیشتر بخوابید، اما دویدن را انتخاب کردید.

این حس موفقیت زمانی به محل کار شما منتقل می‌شود که به آنجا می‌رسید و برای مقابله با آن فهرست کارها آماده می‌شوید. شما با لیست کارهایی که باید انجام دهید با اعتماد به نفس بیشتری روبرو می شوید تا زمانی که آن احساس خودکارآمدی را زودتر آن روز صبح به دست نیاورده باشید. این ممکن است باعث شود که شما به موقع کار را ترک کنید و مجبور باشید 30 تا 45 دقیقه دیرتر بمانید زیرا به توانایی های خود اطمینان کمتری داشتید.

به این فکر کنید که ورزش را در برنامه پرمشغله هفتگی خود به همان روشی که اغلب از ماسک اکسیژن هواپیما استفاده می شود، بگنجانید. هنگامی که ما پرواز می کنیم، پرسنل هواپیما به ما دستور می دهند که در صورت افت فشار کابین هواپیما، ابتدا ماسک اکسیژن خود را بگذاریم... سپس به دیگران کمک کنیم. منطق این است که اگر اکسیژن شما تمام شود، نمی توانید به شخص دیگری که به شما نیاز دارد کمک کنید. در مورد ورزش هم همینطور است. باید ورزش را در اولویت قرار دهیم تا بتوانیم از کاهش استرس و افزایش خودکارآمدی آن بهره مند شویم.

بیایید حرکت کنیم!

اولین جایی که باید شروع کرد این است که خودتان را بشناسید. منظور من از این این است که بفهمید از چه نوع تمرینی لذت خواهید برد و از آنجا شروع کنید. اگر از نوع خاصی از ورزش لذت نمی برید، احتمالاً از مزایای روانشناختی آن بهره نخواهید برد. شما باید فعالیتی را انتخاب کنید که به شما علاقه و انگیزه دهد.

اگر می‌خواهید از ورزش به‌عنوان یک استراتژی تعادل بین کار و زندگی استفاده کنید، در اینجا چند مرحله اقدام دیگر وجود دارد که می‌توانید آنها را اجرا کنید:

سهولت در برنامه ورزشی جدید خود داشته باشید. اگر تازه ورزش می کنید، یا تازه وارد چرخش کارها شده اید، راحت باشید. تلاش برای انجام کارهای بیش از حد زودهنگام احتمالاً باعث می شود که تصوری منفی از عادت ورزشی جدید خود داشته باشید. زیاده روی در مصرف آن می تواند باعث درد بیش از حد شما شود و احساس مثبتی برای شما ایجاد نخواهد کرد. یا اگر سعی کنید کارهای زیادی انجام دهید و نتوانید کاری را که در نظر دارید انجام دهید، این احساس خودکارآمدی را از دست خواهید داد. اگر می‌خواهید آهسته دویدن را شروع کنید، «همه‌این» نروید و در روز اول برای دویدن ۱۲ مایلی حرکت نکنید. در عوض، سعی کنید 10 دقیقه بدوید و چند پیاده روی استراحت کنید. سپس می توانید زمان و/یا فاصله را از آنجا ایجاد کنید. من شخصاً از طرفداران روش دویدن پیاده روی جف گالووی هستم و برای بیشتر دویدن هایم از آن استفاده می کنم.

تصمیم بگیرید که به تنهایی یا گروهی ورزش کنید. به این فکر کنید که آیا از ورزش کردن به تنهایی یا با دیگران لذت خواهید برد. این ممکن است جزییات کوچکی به نظر برسد، اما می‌تواند تفاوتی در این که آیا به عادت ورزش خود پایبند هستید یا نه، متفاوت باشد. برخی از افراد از زمان تنهایی که ورزش می تواند فراهم کند سود می برند. اگر شغل شما مستلزم تعامل زیاد با دیگران در طول روز است، ممکن است از 45 دقیقه در زمان استراحت ناهار یا کمی بعد از کار لذت ببرید. از سوی دیگر، کلاس های ورزشی گروهی حس رفاقت را در افراد ایجاد می کند و اغلب به عنوان سرگرم کننده تر دیده می شود. تصمیم بگیرید که چه چیزی برای شما بهتر عمل می کند.

اگر پول نگران کننده است، روش های مقرون به صرفه را دنبال کنید. بسیاری از راه‌های مقرون‌به‌صرفه ورزش برای کسانی که می‌خواهند زمان صرف کنند، اما نه پول، برای عادت ورزش خود در دسترس هستند. ورزش در خانه در حین تماشای یک فیلم آموزشی یا یوگا برای والدینی که کودکان خردسال دارند یا افرادی که برای کار به سفر می روند، عملی است. دویدن، آهسته دویدن یا پیاده روی در مورد ارزان ترین اشکال ورزش موجود هستند. کفش هایت را ببند، یک پا را جلوی پای دیگر بگذار و برو! تمرینات وزن بدن مانند اسکات با هوا، فشارهای فشاری و کرانچ در گاراژ یا اتاق نشیمن شما رایگان هستند و یک تمرین عالی را ارائه می دهند.

زمانی را که به ورزش اختصاص می دهید مشخص کنید. شما مجبور نیستید یک ساعت در روز را صرف تمرین کنید تا از مزایای روانشناختی کاهش استرس و افزایش خودکارآمدی بهره مند شوید. دویدن 20 دقیقه ای 2 تا 3 بار در هفته ممکن است برای برخی خوب باشد. برخی دیگر ممکن است از انجام 30 دقیقه تمرینات وزن بدن در خانه لذت ببرند. برای کسانی که واقعاً زمان زیادی ندارند، «تمرین ۷ دقیقه‌ای» محبوب را امتحان کنید که می‌تواند با مبلمان خانگی و اداری معمولی انجام شود. به یاد داشته باشید، هدف در اینجا افزایش خودکارآمدی و کاهش سطح استرس است که معمولاً با ورزش های کوتاه می توان به آن دست یافت.

در نهایت، قبل از شروع یک برنامه ورزشی جدید، حتما با ارائه دهنده مراقبت های بهداشتی خود مشورت کنید. مشوق اصلی اینجا فقط حرکت کردن است! در نهایت، درک ارزشی که ورزش برای تعادل کار و زندگی شما به ارمغان می آورد ممکن است بهترین انگیزه شما باشد.

منبع


:: برچسب‌ها: ورزش , کار , زندگی , مربی ,



بازدید : 100
نویسنده : یوسف زاهدی

شما تلاش کرده اید، مهارت های خود را تقویت کرده اید و در نهایت یک مدیر هستید. اگرچه این خبر فوق‌العاده‌ای است، اما مهارت داشتن در شغلتان لزوماً مساوی با مدیر عالی بودن نیست. وقتی افراد را مدیریت می کنید، مسئول الهام بخشیدن، ایجاد انگیزه و تشویق آنها هستید. دیگر فقط به شما و آنچه سر میز می آورید نیست – شما باید دیگران را نیز وادار کنید تا هر چه که می توانند بر سر میز بگذارند. اساساً مدیر بودن چیزی بیش از مهارت‌های سخت است. وقتی ویژگی‌های یک مدیر خوب را در نظر می‌گیرید، متوجه می‌شوید که نمی‌توان همه آن‌ها را اثبات و اندازه‌گیری کرد. برخی از ویژگی ها شما را از یک مدیر خوب به یک رهبر عالی تبدیل می کند - این ویژگی ها به عنوان "مهارت های نرم" یا "مهارت های بین فردی" شناخته می شوند.

این مهارت ها تا حدی بسیار ارزشمند هستند، زیرا یادگیری آنها سخت تر است. آنها در طول زمان با مشاهده، تعامل و کار با هم تیمی های خود برای کمک به آنها برای بهره وری بیشتر توسعه می یابند. مهارت های نرم برای رهبری موثر و مدیریت عملکرد حیاتی هستند.

نظریات تحقیقاتی این است که از میان تمام ویژگی‌های یک مدیر خوب، مهارت‌های نرم پادشاه هستند. SHRM دریافت که کارفرمایان بیشتر به مهارت‌های نرم مانند گوش دادن فعال، ارتباط و انعطاف‌پذیری اهمیت می‌دهند تا توانایی‌های فنی.

منابع دیگر بیان می کنند که مهارت های سخت بدون مهارت های نرم بی فایده هستند. مهارت‌های نرم ما را قادر می‌سازد تا روابط برقرار کنیم، با مردم ارتباط برقرار کنیم و دیگران را به موفقیت تشویق کنیم. با توجه به گرایش مداوم به سمت مدیریت عملکرد مستمر و مکالمات منظم مربیگری، مهارت های نرم در حال تبدیل شدن به بخشی ضروری از انبار یک مدیر هستند.

در زیر، ویژگی های یک مدیر خوب را بررسی می کنیم - به طور خاص، 13 مهارت نرم که مدیران را عالی می کند.

1. شفافیت

زمانی قابل قبول بود که کارها را بر اساس نیاز به دانستن با کارمندان خود نگه دارید. دوره و زمانه عوض شده.
کارمندان از شما انتظار دارند که با آنها شفاف باشید. آنها می خواهند بدانند که در شرکتشان چه می گذرد و چگونه کار می کنند. آنها به طور منظم بازخورد مستقیم و صادقانه می خواهند، و مدیری که با افشای حقیقت یا پنهان کردن واقعیت های دشوار از آنها حمایت نمی کند.

کارمندان شما بالغ هستند. شما نیازی به محافظت از آنها ندارید آنها حقیقت را می خواهند و مدیران خوب می دانند چگونه شفاف، معتبر و مستقیم باشند. شفافیت و توانایی صداقت و باز بودن مهارت هایی است که هر مدیر و مدیر منابع انسانی برای بهبود مشارکت کارکنان به آن نیاز دارد.

2. ارتباط عالی

مدیران باید ارتباط‌دهنده‌ای عالی باشند، به این معنی که ارتباط منظمی با همه اعضای تیم خود داشته باشند، بازخوردهای مکرر ارائه دهند و برای عملکرد عالی پاداش و تقدیر کنند.
ارتباط فقط چهره به چهره اتفاق نمی افتد - از طریق ایمیل، برنامه های چت، زبان بدن و موارد دیگر اتفاق می افتد. مدیران باید با کارمندان خود به گونه ای ارتباط برقرار کنند که آنها را راحت کند. این در مورد شناخت کارکنان شما و درک آنچه آنها برای واداشتن آنها به عملکرد خوب نیاز دارند است - همه چیز در مورد برقراری ارتباط به شیوه ای و بر اساس برنامه ای مناسب شما نیست.

مدیران خوب باید به کارمندان خود بفهمانند که می توانند در مورد هر کاری که به طور منظم مربوط می شود صحبت کنند. اگر قبلاً این کار را نکرده اید، یک خط مشی درهای باز را در نظر بگیرید، همچنین ابزارها و فناوری هایی را که می توانند بازخورد بلادرنگ ارائه دهند، در نظر بگیرید. مدیران همچنین باید روشن کنند که کارمندان آنها آزادند که آزادانه و صادقانه با هم ارتباط برقرار کنند - کارمندان نباید هر زمان که می خواهند شکایتی را مطرح کنند یا درخواست کمک کنند، احساس کنند شغلشان در خطر است.

3. مهارت های گوش دادن

وقتی عبارت «ارتباط‌گر خوب» را می‌شنویم، معمولاً به جای گوش دادن به صحبت کردن یا نوشتن فکر می‌کنیم. اما هنگام بحث در مورد ویژگی های یک مدیر خوب، گوش دادن به همان اندازه مهم است. کارمندان می خواهند بدانند که نظرات و بینش های آنها شنیده می شود.
برای تمرکز بر کارمندان و آنچه می گویند وقت بگذارید. اگر به راحتی آنها را ارائه نکردند، از بینش آنها بخواهید. هنگامی که بازخورد ارزشمندی دریافت می کنید، تلاش آگاهانه ای برای انجام اقدامات بر اساس آن انجام دهید. این به کارمندان شما نشان می دهد که وقتی صحبت می کنند، می توانند در محیط کاری خود تغییر ایجاد کنند.

4. قدردانی و تشویق کار گروهی

شرکت‌هایی که کار تیمی را تشویق می‌کنند از کارایی، نتایج کار و توسعه فردی بهبود یافته لذت می‌برند. مدیران باید در هر فرصتی از همکاری حمایت کنند و رفتار سمی و رقابت ناسالم را کاهش دهند.
فرآیندهای محل کار را می توان برای تکمیل این رویکرد تنظیم کرد. به عنوان مثال، برخی از شرکت‌ها همچنان بر اساس سیستم «رتبه‌بندی انباشته» که دهه‌ها پیش توسط جنرال الکتریک رایج شده بود، کار می‌کنند. این سیستم کارمندان را رتبه‌بندی می‌کند و به کارکنانی که کمترین عملکرد را دارند، در نشان داده می‌شود. رتبه بندی کارکنان، به طور کلی، برای کارکنان بی انگیزه است. علاوه بر این، رتبه بندی کارمندان در برابر یکدیگر روابط سمی ایجاد می کند و این احتمال را کاهش می دهد که کارمندان در صورت فرصت به یکدیگر کمک کنند. شرکت هایی که این سیستم را اجرا می کنند باید حذف آن را در نظر بگیرند.

5. سازگاری و قابلیت اطمینان

کارمندان باید بدانند که رهبرشان پایدار، ایمن و قابل اعتماد است. آنها برای شفاف سازی در مورد اهداف سازمانی، دیدگاه ها در مورد کار خود و مشاوره به شما مراجعه خواهند کرد. و مهمتر از آن، کارمندان باید احساس راحتی داشته باشند که در مواقع مشکل و نیاز به کمک به شما نزدیک شوند. کارمندان باید بدانند که مدیر آنها فردی سطح بالاست که در یک لحظه از روی دسته پرواز نمی کند. در غیر این صورت، آنها احساس نمی کنند که نمی توانند به روی شما باز شوند و اعتماد آنها به مدیریت ضعیف می شود. این ما را به نکته بعدی می رساند:

6. امانتداری

مدیران خوب قابل اعتماد هستند و به رازداری احترام می گذارند. کارمندان باید به رهبران خود ایمان داشته باشند و بدانند که مدیران آنها بهترین منافع کارمندان خود را در دل دارند. اگر کارمندان شما احساس کنند که از آنها حمایت نمی کنید، منجر به ایجاد یک محیط کاری مسموم، کاهش همکاری و رقابت ناسالم در محل کار شما می شود. کارکنان همچنین باید مطمئن باشند که مدیریت به آنها حقیقت را می گوید. اعتماد شما بر اساس احترام به حریم خصوصی کارمندان و ارائه توصیه های صادقانه بر اساس آنچه که با اهداف شرکت شما مطابقت دارد، بنا شده است.

7. حرکت برای تعیین اهداف

روند جدید در تعیین هدف، توانمندسازی کارکنان برای تعیین اهداف خود است. انجام این کار به کارمندان مالکیت بیشتری بر اهدافشان می‌دهد، که منجر به انجام کارهای بیشتر (و با استاندارد بهتر) می‌شود.
در حالی که کارکنان باید روی صندلی راننده قرار گیرند، مدیران هنوز نقش مهمی در تعیین هدف دارند. مدیران خوب باید بتوانند درک کنند که چگونه اهداف انگیزشی و واقع بینانه شکل دهند، سپس فرآیند را برای همسویی با اهداف سازمانی هدایت کنند. این اهداف همچنین باید چالش برانگیز باشند، بنابراین استفاده از این مهارت نرم تعادل ظریفی است که مدیران باید حفظ کنند تا کارکنان را درگیر و با انگیزه نگه دارند.

8. تصمیم گیری (و پذیرش مسئولیت)

مدیران جدید گاهی اوقات برای تصمیم گیری - به ویژه تصمیمات مهم - دچار مشکل می شوند. برخی از مفهومی به نام «فلج تحلیلی» (تفکر بیش از حد در مورد تصمیم) یا «سوار کردن دوچرخه» (تمرکز بر جزئیات بی اهمیت) رنج می برند. مدیران دیگر بر نتایج منفی احتمالی، مهم نیست که چقدر بعید باشد، وسواس دارند، و برخی ممکن است علیرغم نداشتن اطلاعات صحیح، در تصمیم گیری عجله کنند.
مدیران باید با اتخاذ رویکردی ساختاریافته و منطقی در تصمیم گیری و در عین حال خونسردی، به نفع تیم و شرکت خود تصمیم بگیرند.

مدیران همچنین باید بتوانند تصمیمات دشواری را در رابطه با مسائل عملکردی اتخاذ کنند. کارمندان باید باور داشته باشند که شما در کنار آنها هستید، اما به عنوان یک مدیر، شما همچنین باید پای خود را زمین بگذارید. اگر کارمندی مشکلات رفتاری یا عملکردی از خود نشان می‌دهد، مدیران باید اعتماد به نفس لازم را داشته باشند تا وارد عمل شوند و به‌عنوان «آدم بد» دیده شوند.

اگر مشکلی وجود دارد باید رسیدگی شود. حل مسائل به صورت دوستانه و سازنده کاملاً امکان پذیر است، اما مدیران نباید از رویارویی در مواقع ضروری اجتناب کنند.

9. همدلی و حساسیت

هوش هیجانی که شامل حساسیت و همدلی است، مهارت نرمی است که همه مدیران مدرن باید داشته باشند.
هوش عاطفی می تواند بین یک کارمند متعهد و کارمندی که فرسوده، ناامید و بی انگیزه است تفاوت ایجاد کند. مدیران باید علائمی را که نشان می‌دهد کارمند بیش از حد خود را تحت فشار قرار می‌دهد، تشخیص دهند که می‌تواند باعث فرسودگی شغلی، اضطراب، افسردگی و عدم تعهد شود. اغلب اوقات، مدیران خوب علائم این شرایط را از قبل تشخیص می دهند، قبل از اینکه کارمند برای بحث در مورد وضعیت به آنها نزدیک شود.

در مورد مسائلی مانند اضطراب مطمئناً به حساسیت نیاز است. مدیران باید بتوانند تمهیدات مناسب را در محل قرار دهند. این می‌تواند شامل اعمال تدابیر انعطاف‌پذیر کاری، درک در مورد وقفه‌های سلامت روان، و توجه به اضطراب در طول فرآیند تعیین هدف باشد. انجام چنین اقداماتی به کارکنان نشان می دهد که آنها تنها نیستند - و شرکت قادر و مایل است به آنها کمک کند.

10. پاداش و به رسمیت شناختن کارکنان

شناخت کارکنان فقط از نظر روحیه کارکنان ایده خوبی نیست. همچنین یک محرک مهم برای مشارکت کارکنان است. یک مدیر خوب ارزش پاداش دادن و به رسمیت شناختن کارکنان را درک می کند.
کارمندان فقط برای دریافت حقوق کار نمی کنند. برای همسو نگه داشتن کارمندان با اهداف شرکت شما و طی کردن آن مایل بیشتر، بسیار بیشتر از این نیاز است. کارمندان باید بدانند که کارشان - و مهمتر از آن، تلاش هایشان - مورد تایید و قدردانی قرار می گیرد. رهبران باید در این زمینه ادراکی داشته باشند و زمانی را برای پاداش دادن و شناسایی کارکنان در صورت لزوم اختصاص دهند.

11. تمایل به تغییر

دنیای کار مدام در حال تغییر است. روش‌هایی که ما از نظر فناوری، ایجاد انگیزه در کارکنان و بررسی عملکرد، فرآیندهایی هستند که دائماً در معرض تغییر هستند. سال به سال، کسب و کار شما متفاوت به نظر می رسد - و این چیز خوبی است. این بدان معناست که شما مرتبط و رقابتی باقی می‌مانید، به این معنی که سال‌های آینده در اطراف خواهید بود.

مدیرانی که در مسیر خود گیر کرده اند دچار رکود می شوند، در حالی که مدیران خوب سازگار و انعطاف پذیر هستند. آنها آماده تغییر هستند و برای آن برنامه ریزی می کنند و اختلال را به عنوان یک چالش هیجان انگیز می بینند تا یک بار.

12. حل تعارض (به جای اجتناب از تعارض)

تعارض در محل کار موضوعی است که در بیشتر سازمان ها ادامه دارد. این می تواند به دلایل مختلفی رخ دهد که درگیری های شخصیتی علت اصلی آن است. مدیران خوب نه تنها باید از تعارض آگاه باشند و بتوانند نشانه های بی ادبی و قلدری را تشخیص دهند، بلکه باید آن را نیز برطرف کنند. رها کردن چنین مسائلی برای روحیه و عملکرد کارکنان وحشتناک است. مواجهه رودررو با این موقعیت ها به مدیران این امکان را می دهد که قبل از تشدید و غیرقابل تحمل شدن راه حل به آن برسند.

13. توانمندسازی و ایجاد انگیزه در تیم خود

انگیزه هر نسل و فردی چیزهای مختلفی است. مدیران خوب می توانند با هر یک از اعضای تیم خود ارتباط برقرار کنند، که به آنها کمک می کند تا بفهمند چگونه کارکنان را توانمند کرده و انگیزه دهند تا بهترین نتیجه را از آنها بگیرند و به آنها کمک کند تا به بهترین شکل ممکن تبدیل شوند. این می تواند به شکل SPIFF های فروش، مسابقات، یا به سادگی شناسایی کارمندان برای کار سختشان باشد. مهم نیست که از چه تکنیک انگیزشی استفاده می کنید، مطمئن شوید که انگیزه تیم شما را درک می کنید و به آنها انگیزه می دهید تا روی آن کار کنند.

ویژگی های یک مدیر خوب: نگاه به آینده

اکنون که درک بهتری از مهارت‌های نرمی دارید که باید در نقش مدیریتی خود تسلط داشته باشید، وقت آن است که اقدام کنید. این 13 نکته را در نظر بگیرید و آنها را در روز کاری خود ادغام کنید. در مورد تأثیرگذاری اجرای این مهارت‌ها یادداشت‌برداری کنید، حتماً تنظیمات لازم را انجام دهید و اغلب با اعضای تیم خود تماس بگیرید. ممکن است تعجب کنید که تیم شما چقدر سریع به سمت بهتر شدن تغییر می کند.

اطلاعات بیشتر


:: برچسب‌ها: مدیر , بیزینس , مربیگری , شغل ,



4 نوع از سبک های یادگیری برای دانش آموزان
نوشته شده در چهار شنبه 3 آذر 1400
بازدید : 104
نویسنده : یوسف زاهدی

هر دانش آموزی یک استراتژی دارد که از آن برای به خاطر سپردن کارآمدتر اطلاعات در حین مطالعه استفاده می کند. برخی از آنها یادداشت برداری می کنند. برخی نمودارها را می سازند. برخی ترجیح می‌دهند به سخنرانی‌ها گوش دهند و غیره. از آنجایی که هیچ سبک یادگیری برای همه دانش‌آموزان مناسب نیست، دانشمندان تحقیقاتی را انجام داده‌اند تا بفهمند دانش‌آموزان چگونه اطلاعات جدید را به بهترین شکل یاد می‌گیرند.

بیایید به انواع مختلفی از یادگیری که آنها متمایز کرده اند نگاه کنیم.

چهار نوع یادگیری در آموزش چیست؟

قبلاً اشاره کردیم که دانشمندان سال‌ها سعی کرده‌اند بهترین روش‌های یادگیری دانش‌آموزان را از طریق تحقیق درک کنند. یکی از نظریه های رایج، تا به امروز، مدل VARK است. این مدل چهار نوع یادگیرنده را شناسایی می کند: دیداری، شنیداری، حرکتی و خواندن/نوشتن.

اکثر مردم ترکیبی از این چهار سبک هستند، اما در بیشتر مواقع، سبک یادگیری غالبی دارند. هر یک از این سبک ها روشی مکمل برای آموزش دارند. حال، بیایید ویژگی های هر یک از این سبک ها و بهترین استفاده از آنها را ببینیم.

سبک یادگیری بصری

یادگیرندگان بصری افرادی هستند که ترجیح می دهند اطلاعات خود را به صورت بصری دریافت کنند - اعم از نقشه ها، نمودارها، نمودارها، نمودارها و موارد دیگر. با این حال، آنها لزوما به خوبی به عکس ها یا فیلم ها پاسخ نمی دهند، بلکه به اطلاعات خود با استفاده از کمک های بصری مختلف مانند الگوها و اشکال نیاز دارند.

بهترین راه برای ارائه به یادگیرندگان بصری نشان دادن رابطه بین ایده های مختلف به صورت بصری است. به عنوان مثال، هنگام توضیح یک فرآیند علمی، می توان آن را با استفاده از نمودار جریان انجام داد.

سبک یادگیری شنیداری

یادگیرندگان شنیداری افرادی هستند که وقتی اطلاعات شنیده شده یا شنیده می شود، بهتر یاد می گیرند. آنها تمایل دارند که ایده های خود را بعد از صحبت مرتب کنند، نه اینکه قبل از آن به ایده ها فکر کنند. از آنجایی که از نظر آنها، گفتن مطالب با صدای بلند به آنها در درک مفهوم کمک می کند.

یادگیرندگان شنیداری زمانی بهتر یاد می گیرند که اطلاعات از طریق راهبردهایی که شامل صحبت کردن است، مانند سخنرانی ها و بحث های گروهی، به آنها ارائه شود. آنها می توانند از تکرار درس ها، ضبط سخنرانی ها، فعالیت های گروهی که نیاز به توضیح ایده های همکلاسی ها دارد و غیره بهره مند شوند.

سبک یادگیری حرکتی

یادگیرندگان حرکتی افرادی هستند که ترجیح می دهند با انجام دادن یاد بگیرند. آنها از یک تجربه عملی لذت می برند. آنها معمولاً بیشتر با واقعیت در تماس هستند و بیشتر با آن ارتباط دارند، به همین دلیل است که برای درک بهتر چیزی نیاز به استفاده از تجربه لمسی دارند.

بهترین راه برای ارائه اطلاعات جدید به یک یادگیرنده حرکتی از طریق تجربه شخصی، تمرین، مثال‌ها یا شبیه‌سازی است. به عنوان مثال، آنها می توانند یک آزمایش را با بازآفرینی آن به خاطر بسپارند.

خواندن نوشتن

یادگیرندگان خواندنی/نوشتنی اطلاعات را در قالب کلمات، چه با نوشتن یا خواندن، به بهترین شکل مصرف می کنند. از نظر آنها، متن از هر نوع نمایش دیداری یا شنیداری یک ایده قدرتمندتر است. این افراد معمولاً در تکالیف کتبی بسیار خوب عمل می کنند.

راه‌های مختلفی برای وادار کردن یک یادگیرنده خواندن/نوشتن برای درگیر کردن و درک یک درس خاص وجود دارد. به عنوان مثال، بهتر است از آنها بخواهیم نمودارها و نمودارها را با عبارات نوشتاری توصیف کنند، در مورد موضوعات آزمون های کتبی شرکت کنند، یا به آنها تکالیف کتبی بدهند.

چگونه دانش آموزان به بهترین شکل یاد می گیرند؟
با توجه به اینکه هر فردی یک روش یادگیری منحصر به فرد دارد، اشتباه است که بگوییم یک سبک یادگیری خاص بهترین راه است. با این حال، درک سبک یادگیری خود برای مطالعات شما بسیار مهم است.

از آنجایی که روشی که یک فرد اطلاعات را به بهترین شکل مصرف می کند می تواند عاملی تعیین کننده در موفقیت تحصیلی آنها باشد، درک اینکه آنها چه نوع یادگیرنده ای هستند حیاتی است. شما می توانید این کار را با استفاده از هر چهار روش یادگیری انجام دهید و سپس تصمیم بگیرید که کدام یک به شما کمک می کند بهتر به خاطر بسپارید. هنگامی که بدانید چه نوع سبکی برای شما مناسب است، می توانید مطالعات خود را متناسب با نیازهای خود تنظیم کنید.

عوامل زیادی وجود دارد که بر نحوه بهترین یادگیری افراد تأثیر می گذارد، از جمله محیط، عوامل شناختی و عاطفی. با این حال، درک سبک یادگیری شما می تواند به شما کمک کند تا راحت تر یاد بگیرید. بر اساس سیستم VARK، چهار نوع سبک یادگیری وجود دارد: دیداری، شنیداری، حرکتی و خواندن/نوشتن.

امیدواریم این مقاله به شما کمک کند تا بفهمید در کدام دسته قرار می گیرید!

منبع: 

bau.edu

naserhaghigih


:: برچسب‌ها: مشاوره ,



مدیر خوب چه وظایفی دارد؟
نوشته شده در یک شنبه 23 آبان 1400
بازدید : 110
نویسنده : یوسف زاهدی

هر سازمانی بدون استثنا به مدیریت نیاز دارد. مدیریت از ابتدای تاریخ، احتمالا از زمان سومری‌ها تا امروز همیشه همراه بشر بوده است. به همین دلیل توضیحات و تعریف‌های بسیاری از مدیریت و وظایف مدیر در سازمان‌‌ها ارائه شده است. اما واقعا یک مدیر چه وظایفی دارد؟ و وظایف اصلی مدیریت کدام است؟

چالش اصلی که سازمان ها و مدیران امروز با آن مواجه هستند، خلاقیت و حل مشکلات کسب و کار است. اصول مدیریت، دستورالعمل هایی است که مدیران می توانند با چالش های کسب و کار مواجه شوند.
اصول مدیریت به چهار وظیفه عمده، برنامه ریزی (planning)، سازماندهی (organizing)، رهبری (leading) و کنترل (controlling) شناخته شده و به عنوان چارچوب P-O-L-C شناخته شده اند.

تعریف مدیریت از نگاه مینتزبرگ

مینتزبرگ مدیریت را با مسئولیت یک مجموعه هم‌ارز می‌داند و می‌گوید: «مدیر به تعریف من، کسی است که مسئولیت کل یک سازمان یا بخش‌ِ تفکیک‌شده و قابل‌تشخیصی از سازمان بر عهده‌ی اوست.»

مدیران تازه‌کار

به نظر می‌رسد در نهایت به اولین پست مدیریت خود رسیدید، تبریک می‌گوییم! ممکن است شما در همان سازمان خودتان ارتقا پیدا کرده باشید یا نه، اصلا کار با یک شرکت جدید را پذیرفته‌اید. در هر صورت شما نیاز به آموختن و توسعه‌ی مهارت‌های جدید دارید تا بتوانید در جایگاه جدید خود نقش مؤثری ایفا کنید. در هر حال قدرت رهبری یک تیم نیاز به تلاش و عملکرد مناسب دارد، توسعه دادن برخی مهارت‌های کلیدی به شما در بهترین بودن کمک می‌کند.

اصول مدیریت

برنامه ریزی تنها وظیفه مدیر است که تمامی صاحبنظران علم مدیریت بر آن اتفاق نظر دارند. برنامه ریزی اصل اول از اصول مدیریت و وظایف مدیریت است که فقدان آن آسیب هایی جدی به پیکره ی سازمان ها وارد می‌سازد. برنامه ریزی شامل پیش بینی عملیات های سازمان، تعیین روشها و مسیرهای دستیابی و اجرای آنها به منظور دستیابی به اهداف اصلی سازمان است.

اصول سازماندهی در مدیریت و مراحل اصلی آن

  • طراحی و تعیین فعالیت ها
  • دسته بندی فعالیت ها و تعریف واحدهای اصلی سازمان
  • تعریف پست های سازمانی بر مبنای فعالیت ها و واحدهای تعریف شده
  • تعریف ارتباطات این واحدها و پست های سازمانی
  • تعریف وظایف و شرح شغل هر کدام از این پست های سازمانی بر مبنای فعالیت ها ی دسته بندی شده

وظایف یک مدیر متمایز و موفق

دنیا و آدم‌هایش تغییر کرده‌اند و شیوه مدیریت‌کردن در آن هم عوض شده است. مدیران به مفاهیم و راه‌های جدیدی احتیاج دارند که آنها را از بقیه متمایز کند. در این شرایط باید از دسته‌ای از وظایف مدیریت نام برد که برای دنیایی هستند که ساختارهای سلسه‌مراتبی را دوست ندارد و به‌دنبال شکل‌های دموکراتیک‌ فعالیت در محیط کار است:

    ارتباطات: برای مدیریت لازم نیست، در اتاقتان را ببندید و از بالا نظاره‌گر کار بقیه باشید و دستور بدهید. نه! آنچه که مدیریت لازم دارد، ایجاد یک شبکه از ارتباطات است. ارتباط با آدم‌ها یک سرمایه اجتماعی است که خیلی پایدارتر، موثرتر و انسان‌مدارتر از هر سرمایه مالی است.
    نگرش تیمی: ثبت تمام موفقیت‌ها به نام خود به‌عنوان یک مدیر همانا و نابودی روحیه جمعی و انگیزه در کارکنان همانا! ضرب‌المثلی هست که می‌گوید رهبران آخر غذا می‌خورند. سهیم‌کردن همه کارکان در نتایج خوب کار و شریک‌شدن در مسئولیت‌های یک نتیجه ناموفق، همدلی ایجاد می‌کند. با این همدلی، هر فرد موفقیتش را در گرو موفقیت همکارش و مجموعه می‌بیند.


مقالات بیشتر:

naserhaghighi.com


:: برچسب‌ها: وظایف مدیران , کوچینگ , بیزینس , مربی ,



صفحه قبل 1 صفحه بعد